پیهودن
فارسی[ویرایش]
آوایش[ویرایش]
(پِ دَ)
کارواژه[ویرایش]
- باطل کردن، لغو کردن، کنسل کردن. ابطال کردن ، چنانکه پیمانی یا قانونی
- بیهودن: نیمسوخته گشتن به وسیله تابش آتش
برگردانها[ویرایش]
فعلها | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
بن واژه | پیهودن | ||||||
بن ماضی | پیهود | ||||||
بن مضارع | پیهای | ||||||
شخص | مفرد | جمع | |||||
اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | اول شخص | دوم شخص | سوم شخص | ||
گذشته | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | پیهودم | پیهودی | پیهود | پیهودیم | پیهودید | پیهودند | |
استمراری | میپیهودم | میپیهودی | میپیهود | میپیهودیم | میپیهودید | میپیهودند | |
کامل | پیهوده بودم | پیهوده بودی | پیهوده بود | پیهوده بودیم | پیهوده بودید | پیهوده بودند | |
التزامی | پیهوده باشم | پیهوده باشی | پیهوده باشد | پیهوده باشیم | پیهوده باشید | پیهوده باشند | |
مستمر | داشتم میپیهودم | داشتی میپیهودی | داشت میپیهود | داشتیم میپیهودیم | داشتید میپیهودید | داشتند میپیهودند | |
حال | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها | |
ساده | پیهایم | پیهایی | پیهاید | پیهاییم | پیهایید | پیهایند | |
استمراری | میپیهایم | میپیهایی | میپیهاید | میپیهاییم | میپیهایید | میپیهایند | |
کامل | پیهودهام | پیهودهای | پیهوده/پیهودهاست | پیهودهایم | پیهودهاید | پیهودهاند | |
ملموس | دارم میپیهایم | داری میپیهایی | دارد میپیهاید | داریم میپیهاییم | دارید میپیهایید | دارند میپیهایند | |
التزامی | بپیهایم | بپیهایی | بپیهاید | بپیهاییم | بپیهایید | بپیهایند | |
آینده | - | من | تو | او | ما | شما | اویان/آنها |
خواهم پیهود | خواهی پیهود | خواهد پیهود | خواهیم پیهود | خواهید پیهود | خواهند پیهود | ||
دستوری | - | تو | - | شما | - | ||
امر | بپیهای | بپیهایید | |||||
نهی | نپیهای | نپیهایید |
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین