آفتابگرفتن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آفتاب/گرفتَن/
اسم مرکب
[ویرایش]آفتابگرفتن
- بدن را در معرض خورشید قرار دادن برای استفاده از نور و حرارت آن.
- همه هم نیمه عریان، آماده تا بعد دراز بکشند بر چمن سبز روشن و ... آفتاب بگیرند. «گلشیری»
مترادفها
[ویرایش]- آفتاب، آفتاب شدن، آفتاب پریدن، آفتاب دادن، آفتاب خوردن، آفتاب چریدن، آفتاب سا، آفتاب اندا، آفتاب بالانس، آفتاب پرست، آفتاب به آفتاب، آفتاب پهن شدن، آفتاب بالا آمدن، آفتاب لب بام، آفتاب گز کردن
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن