آموده
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /آمودهِ/
صفت مفعولی
[ویرایش]آموده
- (قدیم): آراسته، آراسته شده. مزین، زینت یافته.
- آموده ممکن است در زبان معیار باستان به سه بخش آ - مَو - دِ قابل تجزیه باشد.
کهن واژه
[ویرایش]- یکی از تأثیرات نامحسوس صفات جانوران بر زندگی و زبان بشر، گربه یا صدای گربه بوده که در کلماتی چون موبد، مولوی و در اصطلاح اخیر «آموده» لحاظ شده است.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس