ارد
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اَرد/
اسم
[ویرایش]ارد (قدیم) (گاهشماری)
- روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، آراد.
- اسکیتی
اسمخاص
[ویرایش]ارد
- از اصطلاحات مشترک زبان مادی، اوستایی و سکایی سده هفتم پیش از میلاد است.
- خنیده به توران سیاووشگرد/ کز اختر بَنش کرده شد روز ارد (فردوسی)
- ایرانی
اسم
[ویرایش]اُرْد
- (اُرْد): در گویش گنابادی یعنی جنگجو طلبیدن، مبارز طلبیدن، مهلتدهی. ارد دادن.
- (اَرِدْ): در گویش گنابادی یعنی بیاورد، پس دهد.
- (اَرْد): در گویش گنابادی (گبری) یعنی فرمانده اردو، سرلشکر، رئیس جنگجویان.
- (اِرَدَ): در گویش گنابادی یعنی توان، نیرو.
- انگلیسی
اسم
[ویرایش]ارد
- فرمان، دستور؛ فرمان کسی را خواندن، به حرف کسی اهمیت دادن، فرمان کسی را انجام دادن.
کهنواژه
[ویرایش]- اَرد ممکن است در زبان معیار باستان بصورت اَلدَ قابل ترجمه بوده که اردشیر (اَلدَشیر) از مشتقات آن است. اردشیر استعارهای بوده از در دست داشتن شیر برای دشمنان.
*نویسه انگلیسی | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ فارسی معین/ فرهنگ شمس
- تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6