پرش به محتوا

بارون

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. از لقب‌های سابق اشراف و نجبا در اروپا.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

اسم

[ویرایش]
  1. [عامیانه] باران.
  2. درختی است . سرد است به درجه اول و خشک به سیم، بر قوبا طلا کنند زایل کند. و چوبش در آب بمرور مانند آبنوس شود. سبکتر از مازو است و بوی خوش دارد.

اسم خاص

[ویرایش]
  1. دهی است در دهستان چالدران بخش سیه چشم شهرستان ماکو که در ۱۶ هزار و یک صد گزی شمال خاوری سیه چشمه و ۱۴ هزار گزی شمال خاوری شوسه سیه چشمه به کلیسای کندی در کوهستان واقع است. هوایش سرد و دارای ۱۶۲ تن سکنه است. آبش از چشمه و نهر دیبک و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و گله‌داری و صنایع دستی مردم جاجیم‌بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).

لری

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. باران