پرش به محتوا

بغ

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • پهلوی
جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ بغ دارد

آوایش

[ویرایش]
  • /بُغ/

اسم

[ویرایش]

بُغ

  1. (گفتگو): اخم‌وتخم و ناراحتی.
    درس نخوانده بودی، نمرات بد شده، دیگر اینقدر بغ ندارد!
  2. خدا، ایزد، فرشته.
  3. بُت، فغ هم گویند.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • بهاری

صفت

[ویرایش]

بِـغ

  1. ریش‌کوسه، کسی که ریش‌های کم پشت دارد، ترجیحا نژاد زرد مغولی، چینی. تنگوس.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]

صفت

[ویرایش]

بُغ

  1. خفه، فعل خفه کردن، مانع نفس کشیدن کسی شدن تا حد مرگ.
ریشه شناسی۳
[ویرایش]
اسم
[ویرایش]

بَغ

  1. (قدیم): صدای ناخواسته و غیرارادی که هنگام فرش شدن بر زمین بر اثر دوئل یا کُشتی بروز داده شود.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]