بن

از ویکی‌واژه

(بِ) (بُ)

صفت[ویرایش]

  1. ابن، پ

فارسی[ویرایش]

بُنْ : در گویش گنابادی به معنای باسن میباشد ، کون ، داخل چیزی

بَنْ :(ban) در گویش گنابادی یعنی گیر ، قفل کردن روی چیزی ، گیر دادن به چیزی

ریشه‌شناسی[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(بُ)

دکتر کزازی در مورد واژه ی بُن می نویسد : ( ( بُن با همین ریخت در پهلوی به کار می رفته است. ) )

چو دیدار یابی به شاخ ِ سخن

بدانی که دانش نیاید به بُن

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 187 )

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. ریشه، بنیاد.
  2. پایان، آخر.
  3. سوراخ مق

عدد[ویرایش]

  1. انقیاد.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(~.)

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. تکه کاغذ چاپی که دارندة آن می‌تواند به موجب آن از کالا یا خدمتی استفاده کند.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی
root