به
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- عربی
آوایش[ویرایش]
- /بِه/
اسم[ویرایش]
بِه
- درختی است مانند درخت سیب پشت برگهایش کرکدار؛ میوهاش زرد و خوشبو و کرکدار و در پاییز میرسد. میوه و دانه میوهاش برای سینه و ریه نافع است.
- (گفتگو): نشانه تحسین، تعجب، یا اعتراض، که در ابتدای جمله میآید.
ریشه شناسی۲[ویرایش]
حرف اضافه[ویرایش]
بِ
- برای بیان الصاق و اتصال بکار میرود؛ برای مخاطب قرار دادن کسی یا ایجاد ارتباط با کسی یا چیزی بکار میرود.
- به وسیله، توسط.
- سوگند، قَسم مانند: به خدا، به جان تو.
- به سویی، به طرف.
- برای، به خاطر.
- بر روی، بر.
مصدر لازم[ویرایش]
- به انجام کاری وسوسه شدن.
- صرافت کاری افتادن (بِ. صِ فَ تِ اُ دَ)
زبان دیگر[ویرایش]
- پهلوی
صفت[ویرایش]
- از فارسی میانه پَه یا پَد، خوب، نیک.
مترادفها[ویرایش]
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن