پرش به محتوا

بی

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • /یِی/

بی

  1. نشانه نفی و سلب که بر سر اسم درآید و کلمه را صفت سازد: بیکار، بیچاره. بدون.
  2. گاه بر سر اسم درآید و قید مرکب سازد: بی‌شک، بی‌گفت و گو.
  3. بیِّ: در گویش گنابادی یعنی بیائید ، تشریف بیاوردید ، یک تعارف برای مهمان کردن کسی یا خانواده ای برای آمدن به خانه برای مهمانی یا آمدن به درون خانه است زمانی که دم در هستند.

زبان دیگر

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • بهاری

اسم

[ویرایش]

بی

  1. عدد یک، یکبار، یک‌دفعه، یا یکباری، یک‌دفعه‌ای.
  2. بی ممکن است در زبان معیار باستان مفاهیم مفعولی هم داشته و همچنین پسوند القاب پیامبران اوللامر مانند نبی، یا نابی نیز بود؛ برخی اصطلاحات فرقه‌ای مانند بابی و وهابی مزیین به بی هستند.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین