پرش به محتوا

دول

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]
دُل یا دلو

ریشه لغت

[ویرایش]
  • بهاری

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

آوایش

[ویرایش]
  • /دُل/

اسم

[ویرایش]

دُل

  1. ظرف چرمین یا فلزی که با آن آب کشند. ظرفی که در آن شیر دوشند. سبد، برج دلو.
  2. دُوْل: در گویش گنابادی یعنی سطل چرمی که از آن برای برداشتن آب از چاه یا خاک در هنگام حفر چاه و قنات استفاده میشود.

اسم

[ویرایش]

دُول

  1. آلت تناسلی پسربچه، شرم بچه‌گانه، دودول، دودولی، بوبول. آلت، رجولیت.
  2. در زبان بهاری به معنی زن بیوه، بیوه.

اسم

[ویرایش]

دُوَل

  1. دولت‌ها، حکومت‌ها. کشورها، مملکت‌ها
  2. نیک‌بدختی‌ها، سعادت‌ها. دارایی‌ها.
  3. مماطله، تأخیر در اجرای امری.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین