دول
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- /دُل/
اسم
[ویرایش]دُل
- ظرف چرمین یا فلزی که با آن آب کشند. ظرفی که در آن شیر دوشند. سبد، برج دلو.
- دُوْل: در گویش گنابادی یعنی سطل چرمی که از آن برای برداشتن آب از چاه یا خاک در هنگام حفر چاه و قنات استفاده میشود.
اسم
[ویرایش]دُول
- آلت تناسلی پسربچه، شرم بچهگانه، دودول، دودولی، بوبول. آلت، رجولیت.
- در زبان بهاری به معنی زن بیوه، بیوه.
اسم
[ویرایش]دُوَل
- دولتها، حکومتها. کشورها، مملکتها
- نیکبدختیها، سعادتها. داراییها.
- مماطله، تأخیر در اجرای امری.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین