پرش به محتوا

فلسفه

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /فَلسَفه/

اسم

[ویرایش]

فلسفه (فلسفه)

  1. دانشی که از حقایق سؤال می‌کند؛ دانشی که مدعی شناخت حقایق و هدف غایی زندگی است، دانش ناظر به چون و چرا درباره جهان و زندگی و هدف غایی آن. فرزانش.
  2. (قدیم): به مجموعه دانش‌ها اطلاق می‌شده است.
  3. حکمت، دانشی که موضوع آن هستی و وجود است.
  4. (گفتگو): علت، دلیل.

کهن‌واژه

[ویرایش]
  1. فلسفه ممکن است در آغاز و به زبان معیار باستان بصورت فیل - صفه صرف می‌شده و اشاره به گروه خاص نخبه و دانشمند داشته افراد با مُخ و دانشمند بوده که جمع، مجلس یا اجتماعی داشتند. اجتماع فیل‌ مغزها.

استعاره

[ویرایش]
  1. فلسفه‌ بافی: کنایه از اظهار نظر دور از منطق.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس