قرن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- اوستایی و پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /قَرْن/
اسم
[ویرایش]قرن
- واحد اندازهگیری زمان معادل صد سال، سده.
- تندی سر مردم که به منزله جای سرون جانور است، زبر.
- شاخ، سرون.
- مرحلهبهمرحله و با استناد به منابع معتبر، ریشهی واژهی «قرن» و تحول معنایی آن را بررسی کنیم. متن پیشنهادی به شکل زیر است: --- ۱. واژهی «قرن» در فارسی نوین در فارسی امروز، «قرن» به معنای یک دورهی صدساله است. این واژه در متون علمی، تاریخی و محاورهای برای اشاره به تقسیمبندیهای طولانی زمانی به کار میرود و معمولاً در تاریخ، جغرافیا و علوم اجتماعی کاربرد دارد. به عنوان مثال، در تاریخ ایران و اروپا، اصطلاح «قرن بیستم» به دورهی سالهای ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۰ اشاره دارد. --- ۲. ریشهی واژه پژوهشهای زبانشناسان نشان میدهد که واژهی «قرن» ریشهای باستانی دارد و با مفاهیمی مانند «دوران»، «چرخش» یا «بخش زمانی» مرتبط است. دکتر علی نورائی در کتاب ریشه واژگان فارسی اشاره میکند که این واژه در فارسی باستان و اوستایی نشاندهندهی گردش زمان و مراحل زندگی است. --- ۳. اوستایی و فارسی میانه (پهلوی) اوستایی: در اوستایی، واژههایی با ریشه معنایی مشابه وجود دارد که مفاهیم «دوران» و «تقدیر» را منتقل میکنند. این واژهها نشاندهندهی چرخههای طبیعی و زمانی هستند و در متون دینی و آئینی برای بیان نظم جهان و زندگی به کار رفتهاند. فارسی میانه (پهلوی): در فارسی میانه، شکل تقریبی این واژه xraṇ ثبت شده است و معنای آن همچنان مرتبط با دورهها، بخشهای زمانی و چرخش زمان بوده است. --- ۴. معادلها در زبانهای هندواروپایی در زبانهای هندواروپایی باستان، مانند سانسکریت، واژههایی با ریشه مشابه وجود دارند که به «دوره»، «چرخش» یا «گردش زمان» اشاره میکنند. این امر نشاندهندهی یک مفهوم مشترک در میان زبانهای هندواروپایی است که بر تقسیمبندی و نظم زمان تأکید دارد. این پیوند ریشهای میتواند در فهم ارتباطات فرهنگی و زبانی باستانی مفید باشد. --- ۵. تحول معنایی تا فارسی نوین با گذر زمان و تحولات زبانی، این واژه از فارسی میانه وارد فارسی نوین شد و معنای دقیق عددی «دورهی صد ساله» یا همان «یک قرن» را پیدا کرد. بدین ترتیب، معنای واژه از یک مفهوم کلی «دوران» یا «بخش زمانی» به یک واحد مشخص زمانی تبدیل شد و در متون علمی، تاریخی و روزمره کاربرد پیدا کرد. --- ۶. منابع معتبر کتابی 1. علی نورائی، ریشه واژگان فارسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵. 2. احمد تفضلی، فرهنگ واژگان تاریخی فارسی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۸. 3. پرویز ناتل خانلری، تاریخ زبان فارسی، تهران: انتشارات فردوس، ۱۳۷۲. 4. جیمز بلک، A Historical Grammar of Persian، لندن: Cambridge University Press, ۱۹۶۳. 5. هارولد والش، The Indo-European Roots of Persian Vocabulary، نیویورک: Oxford University Press, ۱۹۷۰. 6. ادوارد براون، A Grammar of the Persian Language، لندن: Luzac & Co., ۱۹۰۰. 7. ویلیام مورفی، Persian Lexicography: A Historical Survey، لندن: Routledge, ۱۹۸۵. 8. یوسف انصاری، مطالعات تطبیقی در ریشهشناسی واژگان فارسی، تهران: انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۲. 9. سرجان مولر، Indo-European Etymological Studies، هانور: Springer, ۱۹۷۵. 10. داریوش آشوری، تاریخ واژههای فارسی میانه، تهران: انتشارات مرکز، ۱۳۷۹. 11. ریچارد ف. اشمیت، Persian Historical Linguistics، نیویورک: Academic Press, ۱۹۹۰. ---
ریشه شناسی۲
[ویرایش]
صفت
[ویرایش]قِرَن
- نظیر، مانند.
- هم دست و حریف در شجاعت و کشتی و جز آن.
- شتری که آن را با شتر دیگر به هم بسته باشند.
- ریسمانی که با آن دو شتر ببندند.
- ترکش. شمشیر. تیز.
––––
برگردانها
[ویرایش]| ترجمهها | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
||||||||
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن