پرش به محتوا

مه

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /مَه/

اسم

[ویرایش]

مَه

  1. مخفف ماه
    مرا این سخن یاد باید گرفت/ ز مه روشنایی نباید گرفت «فردوسی»

مِه

  1. بخاری است که گاهی در هوای مرطوب تولید میشود و در فضا پراکنده میگردد. ابری که به زمین بسیار نزدیک باشد.

زبان دیگر

[ویرایش]
  • پهلوی

مَه

  1. بزرگ، سرور. بصورت جمع: مهان. مقابل کَه.
  2. حرف نفی به معنای نه. نشانه دعای منفی که قدما بکار می‌بردند.

زبان دیگر

[ویرایش]
  • فرانسوی

اسم

[ویرایش]

مه

  1. پنجمین ماه از سال میلادی.

مترادف‌ها

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین/ شاهنامه