وقت
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پارسی باستان
آوایش[ویرایش]
- /وَقْت/----/وقت (جمع اوقات)
اسم[ویرایش]
وقت
- مقداری از زمان که برای امری فرض شده، هنگام، زمان.
- دوره، عصر.فرصت.نوبت.فصل.
- نگارنده یِ این پیام به دستورِ زبانِ پارسیِ کهن آشنایی ندارد ) . واژه ( وقت ) با واژه ( vakata ) در فرتورِ زیر از سنگنبشته یِ داریوشِ بزرگ از یک بُن و ریشه باشد. امیدوارم دوستانِ آشنا به زبانشناسی و باستان شناسی من را یاری برسانند و به من بگویند آیا پیوندی میانِ این دو واژه هست یا خیر؟ آیا من دچار لغزش شدم و یا نَه؟ در تراگویه یِ آلمانیِ این نوشته در رَجِ ( G ) آمده است: از ماهِ ویَخنَ 14 روز سپری شده بود. آنچه می دانم چنین است: mahya : ماه Viyaxna :ویَخنَ ( ماهِ ویَخنَ ) rauca : این واژه همان ( روز ) در زبان پارسیِ کنونی است و یا ( روچَ ) . aha : به چمِ ( بود ) است و برابر با واژه آلمانیwar/waren در فرتورِ زیر واژه ( vakata ) با واژه آلمانیِ ( vergangen ) به چمِ ( سپری شده، گذشته ( از نظر زمانی ) ) برابر دانسته شده است. و برای من آشکار است که ( vakata ) با ( زمان یا فرآیندِ زمانی ) همبسته و مرتبط است. در رویه یِ 42 از نبیگِ ( Die Altpersischen Inschriften der Achaimeniden :سنگنبشته هایِ پارسیِ کُهنِ هخامنشیان ) نوشته یِ ( رودیگِر اشمیت ) آمده است
مثال[ویرایش]
- وقت گل نی: کنایه از وقتی که هرگز نخواهد آمد، چون نی گل نمیدهد پس وعده به آن هم تحقق نخواهد شد.هیچوقت.
واژههای وابسته[ویرایش]
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
|
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین