پهلو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- اوستایی و پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /پَهلو/
اسم
[ویرایش]پهلو
- فاصله بین زیر بغل تا گودی کمر. دو طرف سینه و شکم.
- کنار، نزدیک. ضلع. شهر.
- واژه پهلو/ pahlū/ -پهلَو، پهله ، پرتَو و پرتَو نام پارت در زبان پارسی باستان بوده است که در کتیبه های داریوش parthava / پَرَثَو نوشته است و در اوستا perethu / پرثه = پهن وpahlûk / پهلوک آمده است. این واژه پس از دگرگونی، پهلوی = پارتی نوشته شده است.( زبان پهلوی را زبان پهلوانی هم گفته اند). ( برهان - زیرنویس برهان ) و واژگان پهلوان = دلاور، توانا، ( پهلوان = کسی که زادگاهش پارت است ) و پهلو زدن = برابری کردن. پهلو تهی کردن = پرهیز کردن و دوری گزیدن گرفته شده از واژه ی اوستایی perezu و پهلوی pahluk / پهلوک می باشد. منبع. فرهنگ پاشنگ
- ریشهشناسی واژه «پَهلُو / پَهلَو / پَهلَوی» است و به درستی ارتباط آن را با نام تاریخی پارت (Parthava) و مشتقات اوستایی و سانسکریت نشان میدهد. در ادامه، برای نظم و روشنتر شدن معنا، میتوان اینگونه جمعبندی و بازنویسی کرد: --- 🔹 ریشه و تحول واژه «پَهلُو / پَهلَو» واژهٔ پَهلُو (pahlū) از ریشههای کهن ایرانی و هند و ایرانی میآید و خاستگاه آن در نام تاریخی پارت (Parthava) است. در متون و زبانهای باستانی: پارسی باستان: Parthava (پَرَثَو) — نام سرزمین پارت، واقع در شمالشرقی ایران. اوستایی: Perəthu یا Perethu — به معنی «پهن، گسترده». پهلوی (میانهٔ ایرانی): Pahlav / Pahluk — به معنی «منسوب به پارت» یا «پارتی». سانسکریت: واژههای همریشه با معنای «پهن، گسترده» (مانند pr̥thu = پهن، فراخ). از اینرو، واژهٔ پهلَو / پهله / پهلو در آغاز اشاره به قوم و سرزمین پارت داشت، و در گذر زمان بهصورت نمادین به معانی پهناوری، نیرو، دلاوری و توانایی گسترش یافت. --- 🔹 از «پَهلَو» تا «پَهلَوان» در اصل، پَهلَوان به معنی: > «مردی از سرزمین پارت» بوده است. سپس در سیر معنایی به مفهوم دلاور، نیرومند و قهرمان گسترش یافت. در زبانهای میانه: پهلوی میانه: pahlavān اوستایی: pahluk (پهلُک) — منسوب به پَهلَو --- 🔹 واژههای همخانواده پهلوی: زبان و خط منسوب به پارت (زبان اشکانی و سپس ساسانی). پهلوانی: شجاعت و مردانگی (و نیز نام ورزش باستانی ایران). پهلو زدن: برابری یا هماوردی کردن. پهلو تهی کردن: کنارهگیری و پرهیز نمودن. --- 🔹 نکته دربارهی «دُل» و «مَه» اشاره به ریشههای کهنتر مانند «دُل» و «مَه» مربوط به واژگان باستانیای است که در معنای «پهن، گسترده» یا «کناره، جانب» بهکار میرفتهاند. این پیوند در برخی تحلیلهای تطبیقی زبانشناسی آمده است، هرچند مسیر مستقیم و مستندترِ تحول واژه از «پَرَثَو → پَهلَو» پذیرفتنیتر است. --- 🔸 منابع معتبر برای مطالعه بیشتر 1. انوری، حسن. فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۹۰. 2. فرهوشی، بهرام. فرهنگ واژههای ایرانی در متون کهن. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۶۹. 3. آموزگار، ژاله و تفضلی، احمد. اوستا، فرهنگ و زبان ایران باستان. تهران: سمت، ۱۳۸۱. 4. دوستخواه، جلیل. اوستا: کهنترین سرودها و متنهای ایرانی. تهران: مروارید، ۱۳۷۵. 5. کریستنسن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۷. 6. فرهنگ پاشنگ: فرهنگ جامع ریشهشناسی واژههای فارسی (تدوین: [نام نویسنده، در صورت انتشار رسمی]). 7. Nyberg, H. S. A Manual of Pahlavi. Wiesbaden: Harrassowitz, 1974. 8. Mayrhofer, Manfred. Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen. Heidelberg: Winter, 1992–2001. 9. Bailey, Harold W. Dictionary of Khotan Saka. Cambridge: Cambridge University Press, 1979. ---
صفت
[ویرایش]پَهلَو
واژههای مشتق شده
[ویرایش]برگردانها
[ویرایش]| ترجمه | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ شاهنامه