پرش به محتوا

پیل

از ویکی‌واژه

همچنین ببینید: فیل

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [پیل]

اسم

[ویرایش]

پیل

  1. یا فیل. ممکن است اصطلاح باستانی میان پیل و فیل، پیل صحیح‌تر باشد و پی در ساختار کلمه به معنی چربی عامل چاقی و بزرگی است.
    درفش بزرگان و پیل و سپاه ..... بسازید روشن یکی زرمگاه
  2. یکی از مهره‌های شطرنج به شکل فیل.

ریشه‌شناسی ۲

[ویرایش]
  • فرانسوی

اسم

[ویرایش]
  1. دستگاهی که نیروی حاصل از فعل و انفعالات شیمیایی را به صورت الکتریستة جاری درمی آورد.

ریشه‌شناسی ۳

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

پیَّلَ :(pyyala) در گویش گنابادی یعنی پیاله ، ظرف کوچک از جنس سفال که برای خوردن چای استفاده میشود. پیل: در گویش لری به "پول" گفته می شود.

ریشه شناسی ۴

[ویرایش]
  1. (بوشهری، نگارش گویش‌نما) پول

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]

سیوندی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

پیل (pil)

  1. پول