پرش به محتوا

گرشاسپ

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • شاهنامه

آوایش

[ویرایش]
  • /گرشاسپ/

اسم‌خاص

[ویرایش]

گرشاسپ

  1. در دو برهه تاریخی از گرشاسپ در شاهنامه یاد می‌شود بار اول پهلوانی است که فقط شیداسپ و بیوراسپ پیش از او حضور دارند. او نخستین پیشوای زابلیان و متحد فریدون پادشاه ایران بشمار می‌رود.
    چو شاه یمن سرو دستورشان/ چو پیروز گرشاسپ گنجورشان «فردوسی»
  2. بار دوم گرساسپ فرزند زِو است که ۹ سال بر سربر سلطنت ایران نشسته است. او نیز باید از شاهکان ایرانی-عبری بوده باشد.
    پسر بود زِو را یکی خویش کام/ پدر کرده بودیش گرشاسپ نام «فردوسی»

کهن‌واژه

[ویرایش]
  1. گرشاسپ هم مانند اصطلاحات مختوم به آسپ از دو کلمه گرش - آسپ شکل گرفته و ممکن است گرش تصحیف شده قِرِش به معنی کشتار در نبرد باشد.

مترادف‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • شاهنامه/ فرهنگ شمس