بن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /بَن/
اسم
[ویرایش]بَن
- (گیاهی): بنه.
- در گویش گنابادی یعنی گیر، قفل کردن روی چیزی، گیر دادن.
اسم
[ویرایش]بِن
- (قدیمی): مخفف ابن.
- نام شهری در استان چهارمحال و بختیاری.
اسم
[ویرایش]بُن
- پایین تمرین نقطه یا سطح چیزی. بخش پایانی چیزی.
- دکتر کزازی در مورد واژه بُن مینویسد : بُن با همین ریخت در زبان پهلوی به کار میرفته است.[۱]
- چو دیدار یابی به شاخ سُخن/ بدانی که دانش نیاید به بُن «فردوسی»
- در گویش گنابادی به معنای باسن میباشد، کون، داخل چیزی.
- پایه، اساس. ریشه، بنیاد. پایان، آخر.
- (ریاضی): قاعده شکلهای هندسی و حجمها. انقیاد.
ریشهشناسی۲
[ویرایش]- فرانسوی
اسم
[ویرایش]بُن
- تکه کاغذ چاپی که دارنده آن میتواند به موجب آن، از کالا یا خدمتی استفاده کند. بُن غذا.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ شاهنامه
- ↑ نامهی باستان، جلد اول، میرجلال کزازی، ۱۳۸۵، صفحه ۱۸۷