پرش به محتوا

ستاره

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی
جستجو در ویکی‌پدیا ویکی‌پدیا مقاله‌ای دربارهٔ ستاره دارد

آوایش

[ویرایش]
  • /سِتارِه/

اسم

[ویرایش]

ستاره

  1. از اسامی زنانه ایرانی.
  2. (نجوم): اجرام نورانی در آسمان که نورشان به علت حرارت زیادشان می‌باشد، بسته به شدت حرارت رنگ ستاره‌ها فرق می‌کند.
  3. جرقه.
  4. (اخترشناسی): ستاره کلمه ای است که در زبان اصلی (پهلوی) استره بوده . این کلمه به معنای شئ پرنور می باشد.
  5. گوی که در آسمان از خودش روشنایی دارد و در یک جا ثابت است.

مثال

[ویرایش]
  1. ستاره سهیل بودن: کنایه از کم پیدا بودن، دیریاب بودن.

مترادف‌ها

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین