ستاره
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ ستاره دارد |
آوایش
[ویرایش]- /سِتارِه/
اسم
[ویرایش]ستاره
- از اسامی زنانه ایرانی.
- (نجوم): اجرام نورانی در آسمان که نورشان به علت حرارت زیادشان میباشد، بسته به شدت حرارت رنگ ستارهها فرق میکند.
- جرقه.
- (اخترشناسی): ستاره کلمه ای است که در زبان اصلی (پهلوی) استره بوده . این کلمه به معنای شئ پرنور می باشد.
- گوی که در آسمان از خودش روشنایی دارد و در یک جا ثابت است.
مثال
[ویرایش]- ستاره سهیل بودن: کنایه از کم پیدا بودن، دیریاب بودن.
مترادفها
[ویرایش]––––
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین