طلا
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ طلا دارد |
آوایش
[ویرایش]- /طَلا/
اسم
[ویرایش]طلا
- (شیمی): فلزی زرد رنگ نسبتاً نرم، غیر سمی و چکش خوار که در ضرب سکه، جواهرسازی و دندان سازی بکار میرود. زر.
- فرزی گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چکشخوار و قابل تورق و مفتول شدن میباشد. در مجاورت آب و هوا نیز زنگ نمیزند.
- (مجاز): گرانبها، نایاب.
- تلا واژه اي پارسي است که آن را چون تپيدن و تاس به طا ء معرب نويسند (زير واژه ي طاس) پارسي است و آن را به عربي ذهب خوانند طلا به معني زر سرخ دراصل به تاي قرشت به سبب اختلاط عرب و عجم به طاي مطبقه نوشته اند (سراج) تازي است از طلا ء که طلي ممال آن است در فرهنگ عربي به فارسي لاروس طلا ء و طلي هيچ يک با آرش زر نيامده زر - 1 نوزاد آهو - 2 هر چيز کوچک - 3 بچه ي گاو و گوسفند - 4 تن جانور - 1 هر چه آن را در مالند بر چيزي اندود . - 2 دوايي رقيق که بر عضو مالند . - 3 قطران . - 4 زر ذهب جمع : طلاجات (غلط) . يا زر طلا (طلي) - 1 زرانداي مذهب مطلا کننده . - 2 زر خالص که براي اندود کردن و طلا کردن مس و چيزهاي ديگر به کار رود . - 5 نوعي شراب غليظ که به سياهي زند مي پخته . يا طلاي دو بتي . اشرافيي که هر دو روي آن صورت داشته باشد . يا طلاي سفيد . فلزيست سفيد رنگ شبيه به نقره و سنگين ترين فلزيست که در صنعت به کار مي رود . وزن مخصوص آن 64 , 21 و درجه گداز آن 1755 درجه سانتي - گراد است . خواص چکشخواري تورق و مفتول شدن را بوجه اعلي داراست پلاتين . يا طلاي سياه . نفت .
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ فارسی هوشیار