زر
ظاهر
زَر Gold [طلا].
فارسی
[ویرایش]گونههای دیگر نوشتاری
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
آوایش
[ویرایش]- [زِر]
اسم صوت
[ویرایش]زِر
- صدای ناخوشایند مانند صدای گریه یا صدای سازی که ناشیانه نواخته شود.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]اسم
[ویرایش]زَر Zar
- در زبان عامیانه طلا.
- مجاز از پول یا سکه [فرهنگ حییم]
- فلزی زرد رنگ و گران قیمت که برای ساختن زیورآلات و سکه مورد استفاده قرار میگیرد.
- زر جعفری: منسوب به جعفر برمکی که پس از رسیدن به وزارت دستور داد تا سکهها را از زر خالص بزنند.
- زهر در گویش بهاری.
صفت
[ویرایش]- زرخال.
- پیر و فرتوت.
صفت فاعلی
[ویرایش]- آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز میکند.
صفت مفعولی
[ویرایش]- پارچه زردوزی شده، گلابتون.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]از واژه زَر (زَر آب، زرافشان، زراندود، زربافت یا زَربَفت، زَرفام، زَرکش، زرکوب، زرگون و زرّین، زرینه، زریون را داریم).
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
اسپانیایی: oro
اشتقاق
[ویرایش]- Zar: Gold [زر]. F. Money [پول].
- Zar-andoud زراندود Overlaid with gold.
- Zar-baaft زربافت a. Woven with gold. _n Brocade; g. Clotht [often زربفت].
- Zar-parast زرپرست Mammonist.
- Zar-khiz زرخیز Auriferous. By e. Rich(in natural resources).
- Zar-faam زرفام Golden.
- Zar-douzi زر دوزی Gold embroidery.
- Zar-koub زرکوب Gold blocker.
- Zar-varagh زر ورق P. Made of gold leaf.
- Zari زری Brocaded silk.
- Zarrin زرّین Golden.[۱]
The Shorter Persian-English Dictionary. By:S. Haim. Press:Farhang Moaser. ISBN 964-5545-07
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ فارسی-انگلیسی حییم. نشر فرهنگ معاصر. ISBN 964-55445-07
- The concise English-Persian Dictionary. by Abbas Aryanpur Kashani and Manoocher Aryanpur Kashani. AmirKabir Publishing Corp. ISBN 964-00-0128-7
- The Shorter English - Persian Dictionary. By: S. Haim.
- ↑ The Shorter Persian-English Dictionary. By:S. Haim. Press:Farhang Moaser. ISBN 964-5545-07