زر
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- پیش هند و ایرانی
آوایش[ویرایش]
- [زِر]
اسم صوت[ویرایش]
زر
- صدای ناخوشایند مانند صدای گریه یا صدای سازی که ناشیانه نواخته شود.
ریشه شناسی۲[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- [زَر]
اسم[ویرایش]
- در زبان عامیانه طلا.
- فلزی زرد رنگ و گران قیمت که برای ساختن زیورآلات و سکه مورد استفاده قرار میگیرد.
- زر جعفری: منسوب به جعفر برمکی که پس از رسیدن به وزارت دستور داد تا سکهها را از زر خالص بزنند.
- زهر در گویش بهاری.
صفت[ویرایش]
- زرخال.
- پیر و فرتوت.
صفت فاعلی[ویرایش]
- آن که با تارهای زرد گلابتون پارچه و جامه را نقش دوز، چکن دوز میکند.
صفت مفعولی[ویرایش]
- پارچه زردوزی شده، گلابتون.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن: ISBN 964-6961-94-0
––––