قرن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /قَرْن/
اسم
[ویرایش]قرن
- واحد اندازهگیری زمان معادل صد سال، سده.
- تندی سر مردم که به منزله جای سرون جانور است، زبر.
- شاخ، سرون.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]صفت
[ویرایش]قِرَن
- نظیر، مانند.
- هم دست و حریف در شجاعت و کشتی و جز آن.
- شتری که آن را با شتر دیگر به هم بسته باشند.
- ریسمانی که با آن دو شتر ببندند.
- ترکش. شمشیر. تیز.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
صفت
[ویرایش]قِرَن
- کُشنده، به قتل رساننده، کسی که در میدان جنگ بسیار میکشت.
زبان دیگر
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- سریانی
اسم
[ویرایش]- گیسو، موی بافته.
- نوک مو.
- سر کوه.
- کرانه قرص آفتاب و بالای آن.
- آن چه نخست پیدا شود از شعاع آفتاب.
- رئیس قوم، مه.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمهها | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن