پرش به محتوا

پی

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]
پی ساختمان

ریشه لغت

[ویرایش]
  • زبان معیار باستان

آوایش

[ویرایش]
  • /پَی/

اسم

[ویرایش]

پَی

  1. (ساختمان): بخش زیرین دیوار یا ستون که معمولا با پهن شدن تدریجی، وزن ساختمان را به زمین منتقل می‌کند.‌ شالوده.
  2. ریشه و اساس هر چیز.

اسم

[ویرایش]

پِی

  1. (جانوری): عصب، رشته سفید رنگ و سختی در بدن انسان و حیوان.
  2. (ریاضی): عددی تقریباً مساوی ۳/۱۴ که برابر با نسبت محیط دایره به قطر آن است.
  3. سیزدهمین حرف الفبای یونانی و آن نماینده ستاره‌های قدر شانزدهم.

اسم

[ویرایش]

پَیِ

  1. دنبالِ، عقبِ.
    سرش درد میگرفت، مبصر را فرستاد پیِ قرص سردرد و خودش چرت می‌زد. «درویشان»
  2. پَیَ در گویش گنابادی یعنی رعد و برق.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین