نتایج جستجو

ارمنی /سِر/کِسی/آن/ سرکیسیان از اسامی ارمنی یا لقب اسقف ارامنه در ایران، که از دو یا سه بخش سِرّ - کیسی - آن شکل گرفته است. سرکیسی علامت مفرد سرکیسیان...

ارمنی /سِر/کِسی/ سرکیسی سرکیسی که دو بخش اول سرکیسیان را به خود تعلق داده از دو بخش سِرّ - کیسی تشکیل شده که احتمالا تصحیف شده سِرکیشی یا سِرکیشه است...

فارسی تا/کِس/ ناکِس فرومایه، پست، ناجوانمرد. بهاری ناکَس ختنه نشده، تلویحاً ارمنی، جهود، بی‌دین که مترادف با همان نامردی است. نادرست –––– ترجمه‌ها فرهنگ لغت...

از Old Armenian երիտասարդ (eritasard); پایین را بنگرید. (ارمنی شرقی) آیپا: [jɛɾitɑˈsɑɾd] (ارمنی غربی) آیپا: [jɛɾidɑˈsɑɾtʰ] երիտասարդ (eritasard) (superlative...

به ما - دِ هم نیز ممکن است. اگر فرض اخیر مادِ صحیح باشد پس مادها به داشتن صفت ما شهره بودند البته ما به زبان معیار باستان به معنی بوسه است و به شکل ماش،...

ارمنی /کِیسی/ کیسی کیسی که بخش میانی اصطلاح مرکب سرکیسیان است بطور مجزا مسموع نشده و به نظر تصحیف شده کیشی یا کیشه به معنی مَرد یا جنس مذکر است....

صفت فاعلی...

𐭰𐭠𐭯𐭪‎ (čābuk) از پارسی باستان 𐎨𐎱𐎣 (čapuka, “تند،سریع”). بسنحید با ارمنی کهن ճապուկ (čapuk) . آیپا: [tʃʰɒːˈbok] (بُ) چابک (تفضیلی چابک‌تر, عالی چابک‌تر)...

بی‌پرده، متهور، صریح، جسور، دلیر، تند، شوخ، چالاک. (پهلوی): ویستاخْو ، ارمنی وسته، پارسی باستان احتمالاً ویست‌هوا. (حاشیه برهان قاطع چ معین ) پذیره فرستاد...

پیش-هندو-اروپایی: -mḗh₁n̥s* (مقایسه شود با: muaj در آلبانیایی، ամիս (amis)در ارمنی، moon و month در انگلیسی، mañ در تخاری و mois در فرانسوی) از پیش-ایرانی:...

پُر سرشار، انباشته، کامل، تمام. پیشوندی است که بر سر اسم یافعل می‌آید و صفت می‌سازد. مانند پُرآب، پُرکار. پر و بال گرفتن: شاد شدن، به شوق آمدن. پر و...

شاهنامه تلویحا نام او را «بیورآسپ» می‌نامد. اوستا ماردهاک (آژدهاک) و منابع ارمنی و یونانی آستیاگ می نامند. در فرهنگ عوام، ضحاک به کسی اطلاق می شود که بسیار...

(dahāka) بسنجید با پهلوانیگ مانوی ʾjdhʾg (aždahāg) و Աժդահակ (Aždahak) در ارمنی. ارمنی: աժդահա (aždaha) آذری: əjdəha, əjdaha / اژدها‎ / әждәһа باشقیری: аждаһа...

آفریکانس: Farsi امهری: ፐርሲያኛ عربی: فارسي ارمنی: պարսկերեն باسکی: Persiera بلروسى: Пэрсійдзкая بلغاری: Персийски, Фарси چينی: 波斯语 کرواتيايی: Perzijski...

آفریقایی: Azeri عربى: آذربيجانية, أزيري ارمنی: Ազերի ترکی آذربایجانی: Azərbaycan dili باسکی: Azerbaijanera بلروسى: Азэрбайджанская بلغاری: азербайджански...

سنسکریت) از ریشه پیش-هندو-اروپایی swésōr (مقایسه کنید با քույր (kʿuyr) ارمنی، сестра́ (sestrá) روسی، chwaer ولزی، sœur فرانسوی و sister انگلیسی. ) خور...

آلمانی: Tür de ارمنی: դուռ hy اسپانیایی: puerta es اسلواکیایی: dvere sk انگلیسی: door en ایتالیایی: porta it پرتغالی: porta pt تاجیکی: дар tg ترکی استانبولی:...

اصطلاح ثرئی‌تئونه مسلم است. همچنین شاید بتوان ثرئی‌تئونه را فری‌تئونه ترجمه نمود. تئونه اصطلاحی با صفت مکانی است. تاریخ ماد: ISBN 964-445-106-6 ترجمه‌ها...

كردي: داییک–dayik آلمانی: Mutter de ارمنی: մայրիկ hy، մայր hy، (غیر رسمی) մամա hy اسپانیایی: madre es اسلواکیایی: matka sk انگلیسی: mother en ایتالیایی:...

آذری: داش آلمانی: Stein de ارمنی: քար hy اسپانیایی: piedra es، rocha es اسلواکیایی: kameň sk انگلیسی: stone en ایتالیایی: pietra it، roccia it، sasso it...