گویاندن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

مصدر[ویرایش]

  1. مصدر انگیزی گفتن؛ کسی را به گفتن چیزی انگیزاندن (تحریک کردن):
    گویاندن کسی به مطلبی مسئولیت‌ات را نمی‌کاهد (کم نمی‌کند).
  2. باعث گویشتن (گفته‌شدن) مطلبی توسط کسی شدن:
    گویاندن آن‌ها [مطلب‌ها] با علی کار درستی بود (چون حرف علی اثرگذارتر است).

فعل[ویرایش]

گویاندن

  • /گویانْدَنْ/
  1. فعل انگیزی گفتن؛ کسی را به گفتن چیزی انگیزاندن:
    علی بچه هه را به مادر خودش گویاند: «دیگر هرگز بهت دروغ نمی‌گویم». (علی یه کار کرد که سبب شد بچه هه به مادرش بگوید: «دیگر هرگز بهت دروغ نمی‌گویم».)
    بچه هه را به «دیگر هرگز بهت دروغ نمی‌گویم» به مادر خودش گویاندم.
    او منرا به حقیقت گویاند. (او کاری کرد که من حقیقت را گفتم.)
  2. محرک/انگیزنده گویشتن (گفته‌شدن) چیزی شدن:
    حرف دلش را با کسی دیگر به نامزدش می‌گویاند. [لزوما چیزیکه باید گفته شود توسط برانگیزاننده گفته نشده]