آشوب‌کردن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

/آشوب/کردَن/

اسم مرکب[ویرایش]

آشوب‌کردن

  1. ایجاد کردن بی‌نظمی و نا به سامانی و اختلال؛ بر پا کردن شورش.
    شما آمده بودید از برای آشوب کردن. «حاج‌سیاح

واژه‌های مشتق شده[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ بزرگ سخن