آگاهی
فارسی[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /آگاهی/
حاصل مصدر[ویرایش]
آگاهی
- آگاه بودن، باخبر بودن، اطلاع. شناخت دقیق. دانش، معرفت، بصیرت.
- شعبهای از نیروهای انتظامی که به کشف دزدیها و جنایات میپردازد. در گذشته تأمینات میگفتند. اداره آگاهی.
مترادفها[ویرایش]
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معبن