اثبات
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /اَثبات/
اسم
[ویرایش]اَثبات (قدیم)
- افراد مورد اعتماد، معتمدان. جمعِ ثَبَت.
اسم مصدر
[ویرایش]اِثبات
- معلوم کردن درستی امری به گونهای که برای دیگران قابل قبول باشد. ثابت شدن. ثابت گردانیدن.
- نوشتن، ثبت کردن، نام نویسی در دفتر لشکر و سپاه.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]- اثباتاً، اثبات گرا، اثبات گرایی، اثبات شدن، اثبات کردن، اثبات افتادن، به اثبات رساندن، به اثبات رسیدن
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین