پرش به محتوا

ار

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /آر/

پسوند

[ویرایش]

آر

  1. به آخر بن ماضی برخی از فعل‌ها می‌پیوندد و اسم مصدر می‌سازد. دیدار.
  2. به آخر بن ماضی و مضارع برخی از فعل‌ها می‌پیوندد و صفت فاعلی می‌سازد. برخوردار، پرستار، خریدار.
  3. به آخر بن ماضی برخی از فعل‌ها می‌پیوندد و صفت مفعولی می‌سازد. گرفتار، مردار، پدیدار.

حرف

[ویرایش]

اَر (شاعرانه)

  1. مخفف اگر، حرف شرط: «ار تو به‌مَثَلْ به سنگ برْ بوسه دهی / سنگ از لبِ تو عقیق و بیجاده شود» (برهان گنجه‌ای).
  2. اگر، چناچه، هرگاه، در صورتی که. یا، خواه، چه، مگر در قدیم.
  3. مترادف شوهر در زبان بهاری.‌ عر.



ترجمه

منابع

[ویرایش]