اسر
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- گیرششده از بهاری: اَسَر
آوایش
[ویرایش]- /اَسر/
اسم مصدر
[ویرایش]اَسر
- (قدیم): بند کردن، به اسیری گرفتن.
- (قدیم): همه← بأسره.
صفت
[ویرایش]- بردگی، اسارت.
- لری
اسم
[ویرایش]- اشک.
مترادفها
[ویرایش]
کهنواژه
[ویرایش]- اسر ممکن است در زبان معیار باستان از دو بخش اَ - سَر تشکیل شده باشد و به معنی وزش یا وزیدن آرام بادی چون باد صبا بوده است.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین