برزین
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /بُرزِین/
اسم خاص
[ویرایش]برزین
- در شاهنامه حضور فیزیکی کمتر دارد اغلب او را که بانی آتشکده است میشناسند و به آتش او سوگند یاد میکنند. نخست سوگند محکم منوچهر هنگام جلوس است که در اوصاف و جهانداری خویش از آتش برزین یاد میکند:
- شب تار جوینده کین منم ..... همان آتش تیز برزین منم
- بار دیگر در زمان فرود پسر سیاوش یاد میشود. فرود مرزبان قلعهای بود متعلق به افراسیاب اما توس در لشکرکشی آنجا را محاصره کرد و در نبردی سخت فرود بشدت جراحت برداشت و کشته شد. فرود هنگام احتضار از آتش برزین یاد میکند:
- سزاوار این جستن کین منم ..... به جنگ آتش تیز برزین منم
- بار سوم در دوران متأخرتر حضور فیزیکی دارد شاید هم برزین دیگر باشد. تنور جنگ ایران و توران شعلهور است و در بحبوحه شکست و پیروزیها، برزین در میان نامآوران ایرانی حضور دارد:
واژههای مشتق شده
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- شاهنامه: ISBN 964-5566-35-5