گیو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ گیو دارد |
آوایش
[ویرایش]- [گیوْ]
- هجاوندی :[گی/و]
اسم خاص
[ویرایش]گیو
- ~ یکی از پهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم جهانپهلوان است و هموست که کیخسرو پسر سیاوش نوه کیکاووس و افراسیاب را بعد از هفت سال جستجو با مادرش فرنگیس از ترکستان به ایران آورد.
- به توران همی رفت چون بیهشان ..... مگر یابد از شاه جایی نشان
- ~ به معنی گویا باشد که سخن کننده است. ظاهراً این معنی را از کلمه گیومرت استخراج کردهاند و درست نیست.
- ~ زبان را نیز گویند که به عربی لسان خوانند. (برهان قاطع). ظاهراً لهجهای است در گویا. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
قید
[ویرایش]مترادفها
[ویرایش]- گی