پرش به محتوا

بلو

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

بَ

اسم

[ویرایش]
  1. نامیست که در گرگان به داردوست دهند. (یادداشت مرحوم دهخدا). در رامیان، پاپیتال را گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). پیچک. گیاه پیچنده.
  2. افزاری مانند قندشکن برای شیار زمین که زنان کُنند.
  3. بلن. نوعی ظرف سفالی (گلی) بزرگ و مشبک به شکل (گنبد یا مخروط) که مخصوص نگهداری غذا است. در گذشته که امکان استفاده از یخچال برای نگهداری مواد غذایی (مانند ماست، پنیر، تخم مرغ، گوشت و غذای پخته‌شده) وجود نداشت، مردم (به خصوص اهالی آران و بیدگل) مواد غذایی خود را در زیرزمین و سرداب‌ها که هوایی خنک داشت، نگهداری می‌کردند و بر روی آن بلن یا بلو می‌گذاشتند. این محفظه مواد غذایی را مدت محدودی از دستبرد گربه و سایر جوندگان محافظت می‌کرد. هم چنین وقتی جوجه‌های مرغ از تخم بیرون می‌آمدند، برای حفاظت آنها از حمله گربه‌ها، آنها را زیر بلن نگهداری می‌کردند تا به حد کافی بزرگ شوند.

بَلُو :(balow) در گویش گنابادی یعنی راهرو خانه ، مسیر ورود و خروج که به در منزل راه دارد.

بِلُو :(below) در گویش گنابادی یعنی به لب ، به دهان

اسم خاص

[ویرایش]
  1. دهی از دهستان گورک سردشت، بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنه آن ۲۲۱ تن. آب آن از رودخانه سردشت و محصول آن غلات و توتون و حبوب است.