داد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
فارسی[ویرایش]
ریشه شناسی[ویرایش]
- نیاهندوایرانی
آوایش[ویرایش]
- [داد]
اسم[ویرایش]
داد
- قانون، عدالت، انصاف.
- داد یک کلمه خالص است و ممکن است در زبان معیار باستان بهمعنی مزه کردن، چشیدن طعام باشد.
- بانگ، فریاد، فغان.
- سخن دادن، سخنوری کردن، نطق کردن.
- گوشهای در دستگاه ماهور.
- داد :در گویش گنابادی یعنی فریاد ، نعره زدن ، جیغ ، تحویل ، سپردن
مثال[ویرایش]
- داد کسی به هوا رفتن، کنایه از فریادش برخاستن.
- چه وزن آورد جایی انبان باد.....كه ميزان عدل است و ديوان داد ؟ (سعدی)
واژههای مشتق شده[ویرایش]
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین