رد

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • نیاهندوایرانی

آوایش[ویرایش]

  • /رَد/

اسم[ویرایش]

رد

  1. اثر پا، نشانه قدم.
  2. رَد: در گویش بهاری به معنی دک کردن، مزاحمی را از سر خود وا کردن.
  3. رَدْ: در گویش گنابادی یعنی دست به دست دادن به نفر کناری، پس دادن، برگشت، نشان، علامت باقی مانده، دادن، عبور، رفتن، نفهمیدن.

صفت[ویرایش]

  1. راد، دانا، بخرد، جوانمرد.
  2. سرور، پیشوای دینی زرتشتیان.
    دریغا سیاووش رد را چنان.....به توران بکشتند مردم کُشان (شاهنامه)

زبان دیگر[ویرایش]

ریشه لغت[ویرایش]

  • عربی

مصدر متعدی[ویرایش]

رَدّ

  1. پس دادن، بازگردانیدن.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

––––

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین