رده:مصدر متعدی فارسی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)
سرواژههای ردهٔ «مصدر متعدی فارسی»
این ۲۰۰ صفحه در این رده قرار دارند؛ این رده در کل حاوی ۹۰۸ صفحه است.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)آ
- آب دادن
- آب رز دادن
- آب ریختن
- آب کردن
- آب گرفتن
- آبستن کردن
- آبشتن
- آتش افروختن
- آتش نشاندن
- آجاردن
- آجیدن
- آختن
- آذین بستن
- آرامانیدن
- آراییدن
- آزدن
- آزردن
- آزمودن
- آزیدن
- آژندیدن
- آژیدن
- آژیریدن
- آسیاکردن
- آش کردن
- آشامیدن
- آشردن
- آشوبیدن
- آشوردن
- آغاردن
- آغاریدن
- آغالیدن
- آغردن
- آغشتن
- آغندن
- آغوشیدن
- آفریدن
- آکنیدن
- آگاهاندن
- آگشتن
- آلاییدن
- آلفتن
- آماریدن
- آماهانیدن
- آموخته کردن
- آوازه
- آوردن
- آوریدن
- آهاردن
- آهازیدن
ا
- ابشتن
- اثاره
- ارزانی داشتن
- از
- از سر نهادن
- اسپردن
- اسپوختن
- استدن
- استردن
- استیدن
- اشپیختن
- اشکردن
- اشهاد
- افراختن
- افرازیدن
- افراشتن
- افرندیدن
- افروزانیدن
- افزودن
- افژولیدن
- افساییدن
- افسوس کردن
- افشاندن
- افشردن
- الفاختن
- الفختن
- الفخدن
- الفغدن
- الفنجیدن
- امجاد
- انباردن
- انباشتن
- انبودن
- انبوییدن
- انجیدن
- انجیردن
- انداییدن
- اندخسیدن
- اندیشه داشتن
- انگاردن
- انگاریدن
- انگاشتن
- انگشت گذاشتن
- انگیختن
- اوباردن
- اوریت کردن
- اوژنیدن
- اوژولیدن
- اوساندن
- اوکندن
ب
- باد دادن
- باد کردن
- بار آوردن
- بار بردن
- بار خواستن
- بارنهادن
- باز زدن
- باز کردن
- باز یافتن
- بازآوردن
- بازخواندن
- بازداشتن
- بازگرداندن
- بازگردانیدن
- بازگو کردن
- بازو دادن
- بازی دادن
- بافتن
- بالا کردن
- باهکیدن
- بجا آوردن
- بخیدن
- بخیه زدن
- بر باد دادن
- بر باد ساختن
- بر باد سرد نشاندن
- بر زدن
- بر سر آوردن
- بر گردن گرفتن
- برآغالیدن
- برآورد کردن
- برآوردن
- برافراشتن
- برانداختن
- برانداز کردن
- برانگیختن
- بربستن
- برپا داشتن
- برچیدن
- برداشت کردن
- برداشتن
- برزیدن
- برسختن
- برشمردن
- برغلانیدن
- برکشیدن
- برگاشتن
- برگذار کردن
- برگردانیدن
- برگرفتن
- برگزیدن
- برگماشتن
- برماسیدن
- برمالیدن
- برمچیدن
- برنشاندن
- برهم زدن
- برهیختن
- بزرگ داشتن
- بساردن
- بساویدن
- بستن
- بسته داشتن
- بسر بردن
- بسلانیدن
- بسودن
- بسیجیدن
- بشکلیدن
- بشکولیدن
- بشلیدن
- بشنجیدن
- بشوریدن
- بشولیدن
- بگماز کردن
- بل گرفتن
- بلند کردن
- بنا گذاشتن
- بنجیدن
- بند آوردن
- بند انداختن
- بند زدن
- بند کردن
- بنیاد
- بو بردن
- بوسیدن
- بوکشیدن
- بوییدن
- به جا آوردن
- به هم زدن
- بیزیدن
- بیوسیدن