خوراندن

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

مصدر[ویرایش]

  1. مصدر انگیزی خوردن؛ کسی را به خوردن چیزی انگیزاندن (تحریک کردن):
    خوراندن بعضی کودک‌ها کار دشواری است.
  2. فرایند باعث خورشتن (خورده‌شدن) چیزی توسط کسی شدن:
    خوراندن غذا به بعضی کودکان کار دشواری است.

فعل[ویرایش]

خوراندن

  • /خُرانْدَنْ/
  1. فعل انگیزی خوردن؛ کسی را به خوردن چیزی انگیزاندن (تحریک کردن):
    کودک هه را کلی غذا خوراندم.
  2. محرک/انگیزنده خورشتن (خورده‌شدن) چیزی شدن:
    بستنی هه را به کودک هه خوراندم.

برگردان[ویرایش]