زاهد
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /زاهِد/
صفت
[ویرایش]زاهد (تصوف)
- سجادهنشین، آنکه از دنیا و بهرههای آن رویگردان است و مدام در حال عبادت و ذکر است.
- پارسا، پرهیزکار، عابد، آنکه دنیا و خوشیهای آن را برای آخرت ترک میگوید.
- تو که در مدرسه نظامیه تحصیل کردهای لابد سرگذشت آن زاهد را میدانی که یک عمر عبادت کرد و همینکه چشم او به یک زن افتاد مقهور هوای نفْس شد. «خداوند الموت»
مترادفها
[ویرایش]
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن