سند
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- پهلوی
![]() |
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ سند دارد |
آوایش[ویرایش]
- [سند]
اسم[ویرایش]
سند
- مدرک، بنچاق، نسک.
- بچهای که از سر راه بردارند، حرامزاده.
- سِنْد :(send) در گویش گنابادی یعنی حرامزاده ، ولد زنا ، کودکان متولد از رابطه خارج از چهارچوب زناشویی رسمی در آیین گبری را میگفته اند.
جای نام[ویرایش]
- رود بزرگی که از درهای میان هیمالیا و قرهقورم سرچشمه میگیرد و از درهی تاریخی میان هند و افغانستان میگذرد و به دریای عمان میریزد.
- سرزمینی که نیرو برای جنگ به کوه هماون ارسال کرده بود و پای در رکاب پیران و پیران متحد افراسیاب بود.
ریشهشناسی ۲[ویرایش]
- عربی
- [سَنَد]
- چیزی که به آن اعتماد کنند.
- نوشته، مدرک.
- (جمع): اسناد.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
- شاهنامه: ISBN 964-5566-35-5
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها