شم
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]- نیاهندوایرانی
آوایش
[ویرایش]- [شَم]
اسم
[ویرایش]شم
- (قدیم): شمیدن.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]شمّ
- (مجاز): درک، فهم.
- دبالتلحس بویایی، شامه.
- بو، رایحه. یکی از حواس پنجگانه که وظیفهاش درک بوی است.
ریشه شناسی۳
[ویرایش]اسم
[ویرایش]فیزیک
مصدر متعدی
[ویرایش]مصدر لازممشل لننا
[ویرایش]ل
- رمیدن، آشفتهشدن.
زبان دیگر
[ویرایش]- بهاری
- به مفعوم شمع، در گذشته به معنی پیسوز نیز اطلاق میشده.
- در دنیای باستان در اماکن دولتی، رجال دفتری و لشکری اجازه استفاده از یک شمع (مشعل) را داشتند، ولی مقامات ویژه مفتخر به استفاده از دو شمع یا مشعل بودند که به اینها قشمشم لقب داده بودند.
زبان دیگر
[ویرایش]- عربی
- بو، ناخن، چار.
واژههای وابسته
[ویرایش]پانویس
[ویرایش]- ↑ حیدری ملایری، م. فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک، ۲۰۰۵
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- فرهنگ بزرگ سخن