پرش به محتوا

شم

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [شَم]

اسم

[ویرایش]

شم

  1. (قدیم): شمیدن.

ریشه شناسی۲

[ویرایش]

شمّ

  1. (مجاز): درک، فهم.
  2. دبالتلحس بویایی، شامه.
  3. بو، رایحه. یکی از حواس پنجگانه که وظیفه‌اش درک بوی است.

ریشه شناسی۳

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]

فیزیک

  1. (فیزیک): جذب- آشام - آشامیدن[۱]

مصدر متعدی

[ویرایش]
  1. بوییدن.

مصدر لازممشل لننا

[ویرایش]

ل

  1. رمیدن، آشفته‌شدن.

زبان دیگر

[ویرایش]
  • بهاری
  1. به مفعوم شمع، در گذشته به معنی پیسوز نیز اطلاق می‌شده.
    در دنیای باستان در اماکن دولتی، رجال دفتری و لشکری اجازه استفاده از یک شمع (مشعل) را داشتند، ولی مقامات ویژه مفتخر به استفاده از دو شمع یا مشعل بودند که به این‌ها قشم‌شم لقب داده بودند‌‌.

زبان دیگر

[ویرایش]
  • عربی
  1. بو، ناخن، چار.

واژه‌های وابسته

[ویرایش]

پانویس

[ویرایش]

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • فرهنگ بزرگ سخن