ور
فارسی[ویرایش]
گونههای دیگر نوشتاری[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /وَر/
اسم[ویرایش]
ور
ریشه شناسی ۲[ویرایش]
- تختهای که در مکتبهای قدیم معلمان روی آن به شاگردان تعلیم میدادند، سب.
- (عامیانه): سخنان بیمعنی وِر و وِر کردن، شِر و وِر: سخنان بیهوده، حرف مفت.
- وَر در گویش گنابادی یعنی طرف ، جهت ، مسیر
- ور در گویش بروجنی یعنی کنار و پهلوی کسی یا چیری
- وِرْ در گویش گنابادی یعنی پر حرفی ، حرافی
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پارسی باستان
- در ایران باستان در محاکمههای مبهم و مشکل دو طرف دعویی را مورد آزمایش (ور) قرار میدادند و آن دو گونه بودهاست: ور گرم (گذشتن از آتش)، ور سرد (خوردن سوگند) و آن آب آمیخته با گوگرد بودهاست که به متهم میخورانیدند.
زبان دیگر[ویرایش]
ریشه لغت[ویرایش]
- پهلوی
- بغل، پهلو، سینه، کمر.
––––
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین