پشنگ
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ پشنگ دارد |
آوایش
[ویرایش]- [پَش/اَنگ]
اسم خاص
[ویرایش]پشنگ
- ~ نام نخستین از پادشاه تورانی در شاهنامه و اولین کسی است که فرمان حمله گسترده به ایران و زابل را به فرماندهی پسرش افراسیاب صادر کرد.
- چو بشنید سالار ترکان پشنگ ..... چنان خواست کآید به ایران به جنگ
- ~ ممکن است به دو عنصر خالص پش-اَنگ تجزیه شود. از بخش نخست آن در زبانهای رایج هیچ مفهومی حاصل نیست اما بخش دوم آن در بسیاری از کلمات مانند فشنگ، تفنگ، آهنگ، ارژنگ و بسیاری دیگر شنیده میشود احتمالا باید عادت، خوی، خصلت صفتی است که در پیشوند واژه میآید.
- زنبه (ابزار)، تختهای با چهار دسته که با آن خشت و گل و امثال آن را جا به جا میکنند.
- اهرم، یک یا دو میله محکم متکی بر یک تکیهگاه، برای آسانتر کردن انجام بعضی کارها.
- تیشه، نوعی ابزار دستی با یک دسته و سر آهنی تخت و تیز که در بنایی، نجاری، سنگتراشی به کار میرود.
ریشهشناسی ۲
[ویرایش]صفت
[ویرایش]پشنگ
- توصیفی برای بخش نخست یعنی «پش» وجود ندارد اما بخش دوم افعال غیر ارادی مانند خوی، عادت یا خودکار و اتوماتیک است.
- پشنگ
- احتمال بسیار زیاد سریع و چابک بودن است.
- پشنگ
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- شاهنامه. ISBN 964-5566-35-5
- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]
|