پشین
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]آوایش
[ویرایش]- (پَ)
- هجاوندی :پَ-شین
اسم خاص
[ویرایش]پشین
- ~ پَشین یا کیپشین پسر کیقباد است و سهراب و لهراسب پسران اویند. بنا بر برخی منابع [۱]پسر بزرگ اما بنا بر شاهنامه فردوسی [۲] پشین پسر سوم کیقباد است. در شاهنامه فردوسی از کیپشین با عناوین خردمند و کسی که دلش از داد لبریز بود، یاد میشود[۳]. کیکاوس پیش از ماجرای تهمت سودابه به سیاوش، به سیاوش پیشنهاد ازدواج با عموزادگان را میدهد، که کیکاووس از برادر خود با احترام یاد میکند و او را از بزرگان برمیشمارد.
پدر با پسر راز گفتن گرفت | ز بیگانه مردم نهفتن گرفت | |
همی گفت کز کردگار جهان | یکی آرزو دارم اندر نهان | |
که ماند ز تو نام من یادگار | ز تخم تو آید یکی شهریار | |
چنان کز تو من گشتهام تازه روی | تو دل برگشایی به دیدار آوی | |
چنین یافتم اخترت را نشان | ز گفت ستارهشمر موبدان، | |
که از پشت تو شهریاری بود | که اندر جهان یادگاری بود | |
کنون از بزرگان یکی برگزین | نگه کن پس پردهٔ کی پشین[۴] |
در شاهنامه فردوسی چند بار دیگر از پشین یاد میشود که افرادی با افتخار تبار خود را به او نسبت میدهند، مانند اسفندیار، خسرو مدعی شاهی در زمان بهرام گور.
- ~ با عنوان پشنگ مترادف است و این اصطلاح به دو نفر در شاهنامه اطلاق شدهاست، یکی پشنگ شاه توران و پیش از او پشنگ (پشین) داماد ایرج فرزند ناکام فریدون. حاصل ازدواج دختر ایرج با پشنگ، منوچهر است.
- نیا نامزد کرد شویش پشنگ ..... بدو داد و چندی برآمد درنگ ــــ یکی پور زاد آن هنرمند ماه ..... چگونه سزاوار تخت و کلاه
مترادفها
[ویرایش]- پشنگ
واژههای مشتقشده
[ویرایش]- کیپشین
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ پشین دارد |
منابع
[ویرایش]- ↑ https://web.archive.org/web/20210410155702/https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary/75783/%D9%BE%D8%B4%DB%8C%D9%86
- ↑ شاهنامه فردوسی، تصحیح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 162، بیت 690
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، داستان رستم و اسفندیار ، صفحه 1006
- ↑ شاهنامه فردوسی، بر پایه چاپ مسکو، انتشارات هرمس، داستان سیاوش،