کف

از ویکی‌واژه

(کَ)

فارسی[ویرایش]

کَفْ :(kaf) در گویش گنابادی کف، نوعی خوردنی شیرین است که از گیاهی به نام بیخ تولید می‌شود.ریشه گیاهی به نام چوبک را که به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» می‌ریزند. پس از آن با دسته‌ای از چوب‌های نازک درخت گز به نام «دسته گز» مایع مزبور را برای مدتی هم می‌زنند تا به صورت کف سفت درآید .

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. سطح داخلی دست یا پا که تقریباً گود

استعاره[ویرایش]

جمع[ویرایش]

کفوف. ؛ ~ دست خود را بو کردن کنایه از: علم غیب دانستن (بیشتر به صورت استفهام انکاری به کار رود)

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(~.)

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  1. انبوهی از حباب -‌های ریز که به هنگام جوشیدن آب در آن به وجود می‌آید.
  2. حباب‌های ریز سفید رنگی که در اثر ترکیب مواد شوینده و آب پدید می‌آید. ؛ ~ به دهان آوردن کنایه از: سخت خشمگین شدن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

مصدر متعدی[ویرایش]

  1. بازداشتن، منع کردن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(~.)

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. کف

برگردان‌ها[ویرایش]

ایتالیایی

اسم[ویرایش]

schiuma

انگلیسی
spume