خلق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /خَلق/
مصدر فعل متعدی
[ویرایش]خَلق
- آفریدن، آفرینش. آفریده، مخلوق.
صفت
[ویرایش]خُلق
- نیکخوی، خوش. خوی، عادت. معرب خَلْخ.
- در گویش گنابادی به معنی اخلاق، رفتار و مَنِش میباشد.
قید
[ویرایش]خَلَق
- مردم، انسان.
[ویرایش]
خَلِق
- کهنه، ژنده. خلقان.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین