گبر
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /گَبر/
اسم
[ویرایش]گبر
- خفتان، لباس جنگی، جوشن.
- خیمه که به یک ستون برپای باشد.
- نوعی سنگ که از آن دیگ و کاسه و امثال آن درست میکنند.
صفت
[ویرایش]- آتش پرست، مجوس.
- گبر در گویش گنابادی به معنای انسان تنومند و قوی هیکل گفته میشود.
- گبر به زرتشتیان قدیم که پس از حمله اعراب مسلمان نشدند به طعنه اطلاق میگردید. حال آنکه گبرها با زرتشتیان فرق داشتهاند و زرتشتیان مردگانشان را خاک نمیکردند بلکه جسد آنها را در کوهستان و بیابانها رها میکردند تا خوراک حیوانات وحشی شوند و معتقد بودند جسد انسان اگر دفن شود خاک را آلوده میکند.
- گبرها مردگان خود را با داراییشان دفن میکردند و قبرستانهای آنها به گورهای گبری شهرت دارد و سالهاست توسط سارقان میراث فرهنگی در نقاط مختلف ایران پس از شناسایی غارت میشوند
- دین گبرها دیویسنا بوده است. که دیو به معنای خدا بوده و پس از ظهور زرتشت و دشمنی زرتشت با این دین، آن را به افول نهاده و به تدریج در دین زرتشت ادغام شده است.
- گبر امروزه به کسانی که دینی ندارند اطلاق میگردد. وقتی میگویند طرف گبر است یعنی بیدین و بیخدا میباشد. (اتئیست)
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ شاهنامه: ISBN 964-5566-35-5