یک
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
آوایش
[ویرایش]- /یِک/
اسم
[ویرایش]یک
- (ریاضی): واحد آغاز کننده اعداد صحیح، اولین عدد صحیح در مجموعه عددهای صحیح که مبنای همه عددهاست. عددی که اگر در خود ضرب یا برخورد تقسیم کنند، خودش بدست میآید. نخستین شماره اعداد، واحد.
- یِکَّ: در گویش گنابادی یعنی تنها ، بی کس
- یَکِ: در گویش گنابادی یعنی یکی ، یک کسی ، یک عدد
- نخستین شماره اعداد، واحد. عدد بزرگتر از صفر و کمتر از دو.
ریشه شناسی۲
[ویرایش]- اول، نخست، تنها و بیهمتا. درجه بالا، بسیار خوب.
––––
برگردانها
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن
- فرهنگ لغت معین