آرد
ظاهر
فارسی
[ویرایش]
ریشه لغت
[ویرایش]- گیرششده از بهاری: عارد
آوایش
[ویرایش]- /آرد/
اسم
[ویرایش]آرد
استعاره
[ویرایش]- آرد خود را بیختن و الک خود را آویختن کنایه از: وظایف خود را طی سالیان انجام دادن و دیگر اخلاقاً موظف یا عملاً توان انجام کاری را نداشتن. آفتاب لب بام، وقت مرگ.
- آرد به دهان بودن کنایه از: در اعتراض به کسی گفته میشود که بیموقع سکوت کرده است.
| ترجمه | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ شمس