بار

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. میخانه، جایی که در آن سرپایی نوشابه و خوراک خورند.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  1. آن چه که بر دوش انسان یا پشت چهارپا حمل شود.
  2. جرمی که در اثر اختلال دستگاه گوارش بر روی زبان پیدا شود.
  3. میوة درخت، بر.
  4. مترادف کار.
  5. سنگینی.
  6. گناه.
  7. بچه‌ای که در شکم مادر

استعاره[ویرایش]

  1. ثروت، تمول.
  2. مشقت، رن
  3. مرتبه و واحدی برای شمارش(مانند چندین بار؛دو بار)

جمع[ویرایش]

  1. مسئولیت، تکلیف. ؛ ~ خود را بستن کنایه از: سود کلان به دست آوردن (غالباً از راه‌های نامشروع)
  1. ~ خود را به منزل رساندن کنایه از: موفق شدن در کار خود.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(رّ)

ریشه‌شناسی[ویرایش]

  1. اجازه، رخصت.
  2. اجازة حضور نزد شاه یا امیر.
  3. دفعه، مرتبه.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین


صفت[ویرایش]

  1. نیکوکار.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

یافتن (تَ)

  1. بزرگ، بزرگوار.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

مصدر لازم[ویرایش]

  1. اجازة ورود به بارگاه شاه یافتن.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

پسوند[ویرایش]

  1. به صورت پسوند در آخر برخی واژه‌ها معنای ساحل، کنار و انبوهی می‌دهد مانند: جویبار، زنگبار.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

اسم[ویرایش]

بار کش (کسی که بار را جا به جا میکند)

برگردان‌ها[ویرایش]

انگلیسی

اسم[ویرایش]

  1. محلی در هتل‌ها برای صرف انواع نوشیدنی.

برگردان‌ها[ویرایش]

  • انگلیسی:bar
ایتالیایی

اسم[ویرایش]

bagaglio

carico

اسم[ویرایش]

frutto