پرش به محتوا

حرف

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • عربی

آوایش

[ویرایش]
  • /حَرف/

اسم

[ویرایش]

حرف

  1. هر یک از واحدهای الفبا یا هریک از نشانه‌های نوشتاری، که مجموع آنها الفبا را تشکیل میدهد. سخن، گفتار. مفردِ احراف.
  2. (ادبی): در دستور زبان کلمه‌ای که معنی مستقل ندارد و تنها برای پیوند دادن کلمه‌ها یا جمله‌ها یا نسبت دادن کلمه‌ای به کلمه دیگر بکار می‌رود مانند: با، از، تا، که، را ...

اسم

[ویرایش]

حِرَف

  1. حرفه‌ها، شغل‌ها، مشاغل.

کنایه

[ویرایش]
  1. حرف خود را به کرسی نشاندن کنایه از: سخن خود را به دیگران قبولاندن.
  2. حرف توی دهان کسی گذاشتن کنایه از: سخنی را به کسی تلقین کردن.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین